خاطرهنویسی در میان ایرانیان، پیشینه چندان دوری ندارد. تا مقطع انقلاب در سال ۱۳۵۷ آثار منتشر شده در این نوع بسیار کمشمار بودند و تنها چندتن از ایرانیان نامدار، خاطرات خود را روانه بازار کتاب کرده بودند.
در سالهای پس از انقلاب و در پی "انسداد سیاسی" و "خروج فزاینده فعالان سیاسی و فرهنگی از کشور"، خاطرهنویسی ایرانیان نخست در "برون مرز" و سپس در "درون مرز" رواج بیشتری پیدا کرد. در "برون مرز"، خاطرهنویسی سران حکومت پهلوی دوم و فعالان سیاسی از چند و چون گریز از ایران و همچنین زندانهای ایران در دهه ۶۰ و در "درون مرز"، خاطرهنویسی سران حکومت اسلامی ازجمله آثار منتشر شده در این زمینه هستند.
کتاب "بخوان به نام ایران" نوشته پرستو فروهر از تازهترینها خاطرههایی است که پیرامون زندگی دوتن از نامداران عرصه سیاسی کشور ما نوشته شده است: داریوش و پروانه فروهر که در اول آذر سال ۱۳۷۷ (۲۲ نوامبر سال ۱۹۹۸) در رشته جنایتهایی که به "قتلهای زنجیرهای" شناخته شد، به قتل رسیدند.
این زوج آزادیخواه ایرانی، فرصت آن را پیدا نکردند تا خاطرات خود را از سالها فعالیت و مبارزه سیاسی- اجتماعی در ایران بنویسند. این فرصت را فرزند آنها، پرستو فروهر به خواننده میدهد تا از زاویهای دیگر و فارغ از ایدئولوژیهایی که "من را در ما تعریف میکند"، به این دو شخصیت نگاه کند.
"بخوان به نام ایران"، دومین کتاب پرستو فروهر است که با هشت ماه فاصله از کتاب نخست وی منتشر میشود. "سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند- نامه عاشقانه به ایران"، پیش از این در اواخر تابستان ۲۰۱۱ به زبان آلمانی، توسط انتشارات "هردر" منتشر شده بود. این کتاب شامل گزارش هشت سفر از ۲۶ سفر پرستو فروهر به ایران و حاصل کندوکاو او به عنوان یکی از "اولیای دم" در پرونده قتل فروهرهاست.
پرستو فروهر نخست نگارش کتاب فارسی را آغاز میکند و سپس وقتی نسخه نخست آن تمام میشود، نگارش کتاب آلمانی را در دست میگیرد. او درباره کتاب "سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند" میگوید: "در مدت زمان حدود هشت ماه آن را نوشتم و بعد بازنویسی کتاب فارسی را آغاز کردم."
پرستو فروهر
این هنرمند و فعال حقوق بشری که در روزهای آخر سال ۱۳۹۰ خورشیدی، جایزه دوسالانه "سوفی فون لاروش برای برابری جنسیتی" را از سوی شهرداری اوفنباخ آلمان دریافت کرد، در کتاب "بخوان به نام ایران" که به فارسی نوشته شده، خاطرات خود از چهارسالگی تا پاییز سال ۱۳۷۷ را مرور کرده است. نویسنده در این کتاب، خاطراتش را حول محور داریوش و پروانه فروهر و همچنین حوادث تاریخی و رویدادهایی که در پیوند با فعالیتهای آنها قرار داشته تدوین کرده است.
حضور و امید
پخش کتاب فارسی در برون مرز با توجه به پراکندگی ایرانیان در کشورهای مختلف، یکی از دشوارترینهای کارهای ناشران فارسیزبان تبعیدی است. پخش موفق کتاب، چه ناشر داشته باشد و چه نداشته باشد، بیتلاش نویسنده برای معرفی آن و شرکت در جلسات متعدد کتابخوانی، اغلب ممکن نیست.
کتاب "بخوان به نام ایران" نیز به همت نویسنده آن منتشر شده است و نام ناشری بر آن نیست. پرستو فروهر در نخستین روزهای انتشار کتاب در ماه آوریل، تا به امروز، آن را در دو شهر گوتنبرگ و استکهلم (۲۷ و ۲۹ آوریل) به علاقهمندان کتاب و کتابخوانی، همراه با نمایش شماری از طراحیهایش معرفی کرده است. او در جلسه استکهلم، انگیزه خود از نگارش این کتاب را تلاش برای "بازپسگیری حق حضور"ی دانست که از پدر و مادرش سلب شده است.
این هنرمند طراح و نقاش، خاطرات خود را با طرح تجربههای شخصی، خاطرات خانوادگی و نقل قولهای گردآوری شده از میان اسناد و مدارک مربوط به والدینش در چهار فصل و ۳۹۵ صفحه تدوین کرده است: "یادهای کودکی"، "زمانی برای انقلاب"، "سرکوب" و "فصل آخر".
کتاب، از کودکی راوی و با مرگ محمد مصدق در روز ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ آغاز میشود و با قتل فروهرها خاتمه مییابد. در این میان، رفت و برگشتهای ذهنی به آن ساختاری غیر خطی داده و این ساختار بخصوص در بخش نخست و سوم کتاب برجستهتر است. نویسنده میگوید: "گاه هنگام نوشتن یک خاطره ناگهان پنجرهای دیگر در ذهنم باز میشد. اینجور مواقع خود را رها میکردم تا جریان ذهن مرا با خودش ببرد و تصویر یادشده در ذهنم کامل شود. انگار پنجرههای متعددی کنار هم باز شدهاند."
نویسنده در این کتاب زبانی داستانگو دارد. او با دقت روی جزئیات، هم فضای منزل، جنس روابط خانوادگی و شخصیتهایی چون "مادربزرگ پدری"٬ "مادربزرگ مادری"، "خاله"ها، برادرش "آرش" و پدر و مادرش را میسازد، هم فضای اجتماعی- سیاسی چهار دهه در ایران را از مدخل معرفی این خانواده توصیف میکند. او تلاش کرده است با تصویر فعالیتهای پدر و مادرش و به مدد فضاسازی به نسبت خوب و زبان و لحن مناسب، کتابی پرکشش خلق کند.
داریوش و پروانه فروهر
پرستو فروهر به مدد "نگاه" شاعرانه و اندوهی که در لحن روایت نهفته، توانسته زندگی خانوادهای را که به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی گره خورده است به خوبی توصیف کند. او با اشاره به عکس بزرگ مصدق در منزلشان که فروهرها "حضور سیاسی" خود را با او تعریف میکردند، چنین مینویسد: "حضور تصویر مصدق با آن چهره سالخورده و آن نگاه نافذ در حافظهام نقطه شروعی ندارد. اولین نگاهم به تصویر او و یا اولین باری که نامش را شنیدم به یاد نمیآورم. انگار که همیشه بوده است. مثل بید مجنون کنار حیاط، مثل قرآن حاج خانم که با احترام بازش میکرد و از لای برگهایش عکس پدر و مادرم را در میآورد."
خواننده گاه در پی درگیریها و چالشهای مداوم این خانواده با استبداد، همراه با راوی، به "سنگینی سقوط امنیت شیرینی" میاندیشد که در ایران فقط به خاطر اندیشه و نوع نگاه فرد به جهان از دست میرود.
رد پای ترس
در بخش نخست کتاب، "یادهای کودکی" درمییابیم که راوی، دوران کودکی گریزندهای داشته و از والدینش آموخته است تا در بحرانها "شجاع و آرام" باشد. او و برادرش "آرش" بارها- بیش از ده بار- شاهد بازداشت و زندانی شدن پدرشان بودهاند. یکبار که پدر از زندان به خانه بازمیگردد، "آرش" خردسال کفشهای او را قایم میکند تا شاید دیگر به زندان نرود.
داریوش فروهر در کل نزدیک به ۱۵ سال در زندان بود. پرستو فروهر در کتاب خاطرات خود به نقل از پدرش نوشته است: "پدرم بهندرت از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی بر او گذشت حرفی زد. در طول سالهای بعد به گفتن یک جمله کوتاه اکتفا میکرد که تحمل چهارده سال زندان زمان شاه برایش سادهتر از آن چندماه در زندان جمهوری اسلامی بوده است."
این هنرمند در بخش دیگری از کتاب خود مینویسد: "وقتی به مفهوم ترس فکر میکنم و سعی میکنم رد پای این حس را در زندگیام دنبال کنم انگار حفره تاریکی درون ذهنم دهان باز میکند، به گذشته نقب میزند و مرا به درون خود میمکد. در این دالان همه چیز تهدید کننده است."
تم سر خونین پدر نیز مدام در کتاب تکرار میشود. جای ضربهها و بخیههای باتوم روز کودتای ۲۸ مرداد، جای زخم و ضربه چماقهای گارد شاهنشاهی و ... همه اینها به تلخی به ضربههای آخر در دهه ۷۰ خورشیدی گره میخورد: "آخرین تصویری که از سر زخم خورده پدر دارم، تصویر بیجان اوست؛ در پزشک قانونی تهران روی یک برانکارد، پیچیده در پتوها و پارچههای جورواجور، پوشش روی سرش را کنار زدم تا برای آخرین بار ببینمش. جمجمهاش را شکافته بودند و با زخمهای زمختی دوباره دوخته بودند. موهای سفید و تنکش سردی سردخانه را داشتند. او آرام خوابیده بود. این آخرین درد را نیز با وقار کشیده بود و رفته بود."
جمعآوری اسناد و مدارک
پرستو فروهر اگرچه در کتاب تازه خود از قالب خاطرهنویسی استفاده کرده است، اما این کتاب خاطرات صرف نیست و میتواند از سوی کارشناسان مورد بررسی تاریخی قرار بگیرد.
او با هدف ارائه اطلاعات درباره فعالیتهای سیاسی- اجتماعی فروهرها طی "دههچهل تا انقلاب ۵۷" و هم دیدگاه، عملکرد و وضعیت خانوادگی آنها در "دهه ۶۰" و "دگرگونیهای سیاسی ـ اجتماعی پس از انقلاب" به اسناد و مدارک تاریخی مراجعه کرده و آمیختگی و هماهنگی خاطرات و اطلاعات تاریخی، رنگی از زندگی به کتاب داده است. به همین دلیل "بخوان به نام ایران"، تنها روایت نویسنده از خاطرات گذشتهاش نیست، بلکه بازگوکننده پستی و بلندیهای مبارزه اجتماعی- سیاسی در نزدیک به ۵۰ سال در ایران است. از این زاویه دربهدریهای داریوش فروهر در دوران زندگی مخفی در دهه ۶۰ برای بسیاری از فعالان سیاسی ایران تجربهای آشناست.
"پدرم بهندرت از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی بر او گذشت حرفی زد. در طول سالهای بعد به گفتن یک جمله کوتاه اکتفا میکرد که تحمل چهارده سال زندان زمان شاه برایش سادهتر از آن چندماه در زندان جمهوری اسلامی بوده است."
او در بازنویسی خاطرات خود، حتی در آن بخشها که بر اساس جریان سیال ذهن نوشته شده نیز تلاش کرده است تا ذهن خواننده را متوجه اسناد و مدارک کند. او توضیح میدهد: "تا آنجا که به نظرم لازم بود تلاش کردم تا اسناد و مدارک موجود از زندگی سیاسی پدر و مادرم را در متن بیاورم. مثلاً وقتی از کلنجار حسی مادرم در ابتدای انقلاب میگویم، نقل قولی از او میآورم که برگرفته از مقالهای است که در اعتراض به محدود شدن حقوق زنان برای نشریه جبهه ملی نوشته بود. میخواستم به این ترتیب به خواننده امکان درکی واقعیتر از آن موقعیت را بدهم. برای این مستندسازیها هم از مدارک زندگی سیاسی پدر و مادرم استفاده کردم. برای حوادث مختلف اگر ممکن بوده است نقل قولهایی از اعلامیهها و مصاحبههایی آوردهام که در پیوند با آنها موجود بوده است."
تاراج تاریخ
به گفته پرستو فروهر، پس از قتل فروهرها کلیه اسناد و مدارک آنها از منزل شخصیشان خارج میشود.
او میگوید: "پدر ومادرم آرشیو به نسبت کاملی از اسناد و مدارک مربوط به فعالیتهای سیاسی خود داشتند، اما پس از قتل ایشان در ده روزی که خانه در اختیار نیروهای انتظامی بود همه این آرشیوها را بیهیچ اجازهای بردند و دیگر هرگز به ما بازنگرداندند. در پرونده قتل آنها خواندم که حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران با یک وانت، چندین کارتن محتوی کاغذ و مدارک را از منزل پدر و مادرم خارج کردهاند. من به ناچار مطالب مربوط به پدر و مادرم را از جاهای مختلف پیدا کردم. آنها کپی بخشی از این مدارک را برای شماری از دوستان و فعالان سیاسی خارج از کشور ارسال کرده بودند."
"پدر ومادرم آرشیو به نسبت کاملی از اسناد و مدارک مربوط به فعالیتهای سیاسی خود داشتند، اما پس از قتل ایشان در ده روزی که خانه در اختیار نیروهای انتظامی بود همه این آرشیوها را بیهیچ اجازهای بردند و دیگر هرگز به ما بازنگرداندند"
بسیاری از این اسناد، طی بیش از ۱۳ سال به مرور جمعآوری شدهاند. به عنوان نمونه چندروز پس از خاکسپاری، یکی از دوستان قدیمی فروهرها بستهای را برای پرستو میآورد که حاوی نامههای مصدق به پدر و مادرش بوده است. داریوش فروهر به تاریخ ۲۵/۴/۱۳۶۱روی این بسته نوشته بوده: "هممیهن، نامههای درون این کیف گرامیترین چیزها در زندگی من و همسرم میباشد که مادرم تا هنگام مرگ از آنها نگهداری میکرد. اکنون این کیف را به دوستی میسپارم. اگر گم شد و به هر شکل تو آن را یافتی، مبادا نامهها را از بین ببری، خواهشم اینست که آنها را نگهداری و در نخستین فرصت به من یا همسرم و چنانچه زنده یا در دسترس نبودیم به دخترم یا پسرم برسانی. با سپاس بسیار»
با این همه، نویسنده در نبود آرشیوی کامل از فعالیتهای سیاسی فروهرها، در فرازهایی از خاطرات خود موفق به ارائه اسناد لازم نشده است: "مثلاً در مورد آن بخش از زندگی پدرم که مربوط به سال اول انقلاب و فعالیت پدرم به عنوان وزیر کار میشود و یا برای بخشی که به عنوان نماینده دولت در مذاکرات صلح کردستان شرکت میکند با کمبود جدی سند و مدرک روبهرو بودم. پدرم مدارک آن دوره را حفظ کرده بود که متاسفانه از دست ما رفت. بخشی از آن در پی بازداشت پدرم در سال ۱۳۶۱از بین رفت. امیدوارم در آینده بتوانم با جمعآوری اسناد این خاطرات را بازبینی و بازنویسی کنم."
زمانه فراموشکار
بیش از ۱۳ سال از قتل فروهرها میگذرد و پرستو فروهر نگارش کتاب "بخوان به نام ایران" را از دهمین سالگرد این حادثه آغاز میکند. سه سال طول میکشد تا روایت او کامل شود. خودش میگوید: "نوشتن این خاطرات برایم آسان نبود. در همان سالهای نخست قرار بود یادنامهای برای پدر و مادرم منتشر شود. من برای این کتاب که البته هرگز منتشر نشد، خاطراتی کوتاه از دوران کودکیام نوشته بودم و همین باعث شد تا حسی در من بیدار شود که: باید بنویسم. مبادا با مرور زمان، ذهن من از بسیاری خاطرات دور خالی شود."
از دیدگاه این فعال حقوق بشری، نوشتن خاطره برای فردی که سالهاست در برون مرز زندگی میکند و از حیث "زمان"، "مکان" و "زبان" از متن خاطره دور است، آسان اتفاق نمیافتد: "گاه حس میکردم در دهلیز زمان به عقب کشیده میشوم و این دشوار بود. در حافظهام تصویری، حسی، جملهای را مییافتم و بعد باید مدام خود را میکاویدم تا فضای آن لحظهها در ذهنم کامل شوند. گاه این حالت طولانی میشد. چنین روندی برای کسی که با حادثهای چنان تلخ روبهرو شده است آسان نیست."
جلد نسخه آلمانی کتاب "سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند"
او در پاسخ به این که آیا با نوشتن خاطراتش از رنج آن حوادث تلخ رها شده است یا خیر، میگوید: "اصلاً رهایی وجود ندارد. نوشتم برای اینکه بماند. برای اینکه زندگی این زوج سیاسی در دورههای پیاپی استبداد غارت شد. حق حضوری از آنها سلب شد و فکر کردم شاید با گفتن خاطراتم این حضور را به آنها برگردانم. آنهم برای بقیهای که همه داستان را نمیدانند؛ برای جامعه ایران. برای همه نوشتم."
بسیاری از زندانیان سیاسی که خاطرات خود را نوشتهاند بر دشواری مرور ذهنی دورههای تلخ تاکید کردهاند. پرستو فروهر نیز میگوید: "من نیز دچار بحرانهای شدید روحی میشدم. بازگشت به خاطراتم گاهی همراه با فوران حسهای انباشت شدهای بود که مرا دچار تلاطم میکرد؛ حسهای ذخیره شده و حرفهای هرگز بیان نشده... بیان اینها اصلاً برایم آسان نبود."
راهی به سوی آینده
به عقیده پرستو فروهر، کسی که فعالیت خلاقه دارد میتواند حتی رنج، نفرت و خشم را نیز تبدیل به ابزاری برای دگردیسی هنری کند: "من به دلیل این که حرفهام هنر است، مدام تلاش کردم تا این فاجعه برای من تبدیل به کپسولی از اندوه و رنج و خشم نشود و مرا در گذشته غرق نکند. میخواستم آن نیرویی که میتوانست مرا از پا بیندازد راهی به سوی آینده روشن باز کند. تبدیل به راه شود؛ راهی به یک تغییر و البته با پافشاری روی مواضع خودم. این راه به من انرژی میدهد تا مدام حرکت کنم. در این روند امید زاده میشود و نگاه مدام رو به آینده است."
پرستو فروهر تصمیم دارد کتاب "بخوان به نام ایران" را نیز به زبان آلمانی عرضه کند. او توضیح میدهد: "نمیتوانستم این کتاب را به زبانی غیر از فارسی بنویسم. دلم میخواست، اما نمیشد. حافظه زبان خودش را دارد. همهچیز فارسی به ذهنم میآمد و برای من انتخاب زبانی غیر از این ممکن نبود. لازم است کتاب را کسی دیگر ترجمه کند. اما کتاب 'سرزمینی که پدر و مادرم در آن به قتل رسیدند' مربوط به سالهایی بود که در آلمان زندگی میکردم و در واقع انتخاب ساختار سفرنامه هم دلیلی بود برای اینکه زبانش آلمانی باشد. درواقع من سفرنامه را برای کسانی مینوشتم که در آن سفرها همراه من نبودند و میخواستم از این جنایت باخبر شوند."